ظهور به شرط تشنگی!
حضرت مهدی(عج): اگر شیعیان ما به اندازه یک لیوان آب تشنه ما بودند
ما ظهور می کردیم...
- ۰ نظر
- ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۲
حضرت مهدی(عج): اگر شیعیان ما به اندازه یک لیوان آب تشنه ما بودند
ما ظهور می کردیم...
این روزها در حالی تحولات در عرصه میدانی سوریه به نفع ارتش و دولت این کشور رقم می خورد، که با افزایش حضور مستشاران ایرانی شهرهای مختلف کشورمان شاهد تشییع شهدای مدافع حرمی است که برای حراست از حریم اهل بیت(ع) و حفاظت از امنیت ملی و جلوگیری از کشیده شدن ناامنی به داخل ایران، عازم سرزمین شام شده اند.
در همین حال هفته گذشته سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در جمع تعدادی از مدافعان حرم با اشاره به اهمیت حضور این نیروها در سوریه و عراق، خاطراتی نیز از شهید مصطفی صدرزاده که روز تاسوعا در سوریه به شهادت رسید، بیان می کند.
به نوشته مهر، متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
« هرکسی در این جمع حضور پیدا کند برای او یک افتخار است و دلیلش هم این است که شما یک ویژگی های برجسته ای دارید و آن اینکه اولا برای خدا هجرت کردهاید.
در ابتدا طاهریان که با بازی در نقش های دو و سه هیچ وقت در سینمای ایران چندان مطرح و نام آشنا نبود، با انتشار ویدئویی در اینستاگرامش به مخاطبان بهت زده ای که در ابتدا فکر می کردند صفحه این بازیگر هک شده، درباره تصاویری که با پوشش غیرمتعارف از خود در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرده بود، تاکید کرد که صفحه اش هک نشده و برای همیشه از ایران خارج شده است.
این بازیگر بعدا در جایی گفته بود به زودی در یک گفتگو فساد موجود در سینمای ایران را علنی می کند! بازیگری که به گفته همکارانش هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشته و برای ضبط هر پلان، رکورددار برداشت بوده و همه عوامل را خسته می کرده و معلوم نیست از طریق کدام تحصیلات یا مدرک از کدام آموزشگاه بازیگری پایش به عرصه سینمای ایران باز شده، می خواهد از فساد سینمای ایران بگوید.
این بازیگر زن سینمای ایران با بازی در فیلم «سلام بر عشق» پایش به سینما باز شد و بعد از آن در «پس کوچه های شمرون» و «عصر یخبندان» نیز نقش های کوتاهی داشت.
بعد از گذشت چند روز از این اتفاق، چکامه چمن ماه هم که در خارج از کشور به سر می برد و در یکی دو ماه اخیر عکس های تقریبا نامفهومی از خود در اینستاگرام منتشر می کرد، یکباره تصویری بدون حجاب و با پوشش نامتعارف از خود منتشر کرد تا داستان کشف حجاب بازیگران زن سینمای ایران به سریال تبدیل شود و همین سریالی شدن، ماجرای گمانه زنی ها را درباره علت دقیق این مسئله افزایش دهد.
__________
منبع فراخوان: خاطرات ارزشی
زن و شوهری داخل تاکسی شدند. پس از دقایقی راننده تاکسی به مرد گفت: به خانومتون بگید رژش را عوض کند؛ من از این رنگ خوشم نمی آید!
مرد عصبانی شد. یقه ی راننده را گرفت. چندین فحش نثار راننده کرد و به او گفت چرا به ناموس مردم نگاه میکنی. مگه خودت ناموس نداری؟ رنگ رژ خانوم من به تو چه ربطی داره؟
راننده لبخندی زد و گفت: اگر به من ربطی نداره پس برای کی آرایش کرده؟ اگر برای شما بود که در خانه این کار را میکرد!
مرد یقه ی راننده را ول کرد و خشمش را فرو برد. بعد یک دستمال به همسرش داد تا رژش را پاک کند
منبع: دخترک چادر به سر
جهت ارسال خاطرات حجاب، چادر، امربه معروف و نهی از منکر و ... به سایت زیر مراجعه نمایید
خاطره 13 (فراخوان حریم آسمانی) / چادر مث رفیقمه! (وبلاگ خاطره 313)
به نام او که خواست و شد....(کن...فیکون)
اگه بخوام ماجرای چادری شدنم رو بگم باید برگردم به قبل...
و اگه بخوام قبل رو بگم باید بچگیم رو براتون تعریف کنم...
خب... راستش من تو بچگی از دیوار راست بالا میرفتم( حالا نه که الان نمیرم...) این دیوار راست رو که میگم شوخی نمیکنما... خونه ما قدیمی و بزرگ بود... ته اطاق پذیرایی یه کمد بزرگ بود که نصفش شیشه ایی و مات بود و یه جورایی لحاف تشک و اینا میچیدیم توش...آخه ما سابقه مهمون که شب خونمون بخوابه زیاد داشتیم... به اصرار من که نمی کشیدم رو زمین بازی کنم کمد رو با چوب قسمت به دو طبقه بالا و پایین کردند..
و طبقه بالاش شد اطاق کوچک من که تنها راه ورودیش پنجره های بالایی کمد که از بیرون باز میشد و البته لحاف تشک ها... که چون مادر بنده حساس به تمیزی بودند و هستند بنده حق نداشتم از رو تشک ها برم بالا و به طبقه بالا برسم... بگذریم! خلاصه اینکه ما از همان ابتدا دیوار راست بالا رفتن رو خوب یاد گرفتیم و نیازی در ما پدید آمد به نام: پــــــــرواز!
جهت مشاهده در سایز بزرگتر اینجا کلیک کنید
بسم رب النور؛
+ ای ساکن دیار حجب و حیا! چه عارفانه به میدان آمده ای! پوشش دینی تو دل پاکان روزگار را به شوق آورده است ؛ چرا که این پوشش از زره جنگاوران میدان رزم بسی والاتر است که آن زره میدان جهاد اصغر است و حجاب تو زره میدان جهاد اکبر!
+ پس خواهرم! رخت زیبای آسمانی ات را با غرور بر سر کن؛ نه خجالت بکش و نه غمگین باش! چادرت ارزش است...
+ راست می گویند عرب ها، چادر تو " جا دُر " است.
+ چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است که در آن روز به زور چادر از سر زنان حرم پیامبر می کشیدند...
چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ... و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلاست...
____________________________
افسرنوشتـ : خواهرم! ای بانوی پاکدامن سرزمینم ایران! افتخار کن به اینکه محجبه ای و چادر را برای خود برگزیده ای؛ فراخون مشابهی در وبلاگ "من و چادرم، خاطره ها" با نام "چی شد چادری شدم" ایجاد شد؛ و الحمدلله خوب جواب داد؛ اما هنوز هم می شود در این زمینه قدم برداشت و کار نویی کرد...
از کی چادری شدی؟! چرا چادر را انتخاب کردی؟! تا به حال شده به چادری بودنت افتخار کنی؟! کی و چرا؟! چند نفر رو چادری کردی؟! واکنش بقیه به چادری شدنت چی بود؟! چرا تو تابستون چادر می پوشی؟! نمیخوای مث بقیه آزاد باشی؟! اگه نه، چرا فکر میکنی آزادی؟! و هزاران سوال دیگه که از بچگی ذهن منِ بچه حزب اللهی رو قلقلک میداد که چرا مامان و خواهر، و الان همسرم، چادری هستن؟! چرا؟! چون ما مردم ما مسلمونن و دینمون اسلام؟! دلیل دیگه ای داره؟! همه روزه شاهد اینم که خانمایی که زائر حرم رضوی هستن تا درب ورودی با مانتوشلوار هستن و و برای ورود بالاجبار چادر میپوشن؟! آخه چرا؟! واقعا چادر دست و پاگیره؟! نیست؟! چرا؟!
دوست دارم هرکسی که این فراخوان و پوسترهای اون رو میبینه بیاد و جواب من و خودش و بقیه رو بده؛ چه دیدی! شاید تونستیم دل بانوی بی حرم رو شاد کنیم...
ضمنا این فراخوان تنها مختص بانوان نیست؛ اگه آقایون هم خاطره ای درمورد حفظ نگاه و اجر بعد از اون دارن یا هرمورد دیگر؛ میتونن در این فراخوان با بقیه در میون بذارن...
چالش هایی که ایجاد شد راهکار خوبیه که هرکه دراین خصوص خاطراتی داره و یا کسی از دوستان و آشنایان رو میشناسه که همچین خاطراتی داره رو به این فراخوان دعوت کنه. مطمئن باشین این حرکت خداییه و کسی که این فراخوان رو میخونه در قبال نشر اون مدیونه!
این خاطرات ان شاءالله هم در این معبر بازنشر میشن و هم در قالب کتابچه ای چاپ و نشر داده میشن...
لطفا از طریق زیر خاطراتتون رو برامون ارسال کنین؛ فقط لطفا آدرس وبی یا ایمیلی از خودتون بذارین که اگه قسمتی از خاطره تون رو متوجه نشدیم یا خواستیم به کمک خودتون ویرایش کنیم، راحتتر باشیم.
ضمنا اگه ایده یا نظری داشتید میتونین از طریق صفحه خبرنگار افتخاری مطرح کنین...
وب :
ایمیل:
راه دیگر:
ارسال از طریق نظرات هر دو وب
شرکت در فراخوان محدودیت زمانی ندارد!
لطفا نشر دهید...
چند خط روضه در شب عاشورا:
مهدی جان!
ما که ندیدیم پهلوے شکسته ی مادر را!
ما که ندیدیم دستان بسته ی علی را!
ما که ندیدیم فرق خونین مولا را!
ما که ندیدیم جگر تکه تکه ی حسن را...
ما که ندیدیم تن بے سر حسین را...
ما که ندیدیم بیقرارے رباب را!
ما که ندیدیم بدن اربا اربای اکبـر را...
ما که ندیدیم دو دست افتاده بر خاک کربلا را!
ما که ندیدیم دستان بسته ی زینب را!
ما که ندیدیم گریه هاے رقیه در فراق بابا را!
ما ندیدیم... !
ما ندیدیم و فقط شنیده ایم و بارها هم آرزوی #مرگـــــــ می کنیم !!!
آقــــــــا !!!
کـــــوه هم اگر باشد از هم می پاشد با دیدن این صحنه ها!
آخ که تو چی میکشی یابن الحسن... ؟!
.
◥وَ ایَّّدَهُ بِجنودٍ لَم تَرَوها◣
خداجان !؛
مرا هم جزو محافظین مهدی قرار بده !
می خواهم سپری شوم برای مهدی
بجای قلب مهـــــــدی کاری کن که قلب من زخمی شود. .
برای آقا دیدن مادرش با پهلــوی شکسته و قد خمیـــده کافیست. . .
*
| ختم کلام |
#یاســـــتارالعیـــــوب...
اعمال بد مرا بپوشان
خجالت مے کشم آقا میان گریه های این شبها برای جدش، به یاد گناهان من هم اشک بریزد. . .
خدایا بپوشان بدی هایم را
نگذار بی آبرو شوم...
_______________
آرزونوشتـ : امشب میخوام از آرزوهام بنویسم؛
به نام خدا
کربلا
والسلام/
حسن شمشادی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما:
حاج قاسم عزیزمان همین روزها، در سوریه.
سردار قاسم سلیمانی
می دانم که سخت دلتنگ یاران سفر کرده هستید و این روزها و شب ها، بیشتر از همه ما، خاطراتتان را با عزیز دلمان، حبیب سپاه مرور می کنید و بیش از همه، ابو وهب را یاد می کنید. در این روزهایی که شاید همه انتظار داشتند، شما را در آیین های سردار همدانی ببینند، شما هزار و چهار صد کیلومتر ان طرف تر، در گوشه ای دیگر از جغرافیای مقاومت، حضور گرم و ثمر بخش همیشگی تان، بیش از پیش، دیده می شود و محکم تر از همیشه ایستاده اید.
مطمئنم که به تکمیل کار ناتمام یار و همراه با وفایتان، سردار همدانی، می اندیشید و رفته اید تا بچه هایِ حبیب سپاه، بیش از این دلتنگ نباشند و با دیدن روی ماهتان، دلهایشان آرام بگیرد. از فراق یاران، دل اشوبید فرمانده عزیزم، نیک می دانم، اما سردار دلها، خدای بزرگ شما را به عنوان ذخیره ای ارزشمند برای اسلام، انقلاب و مقاومت و ایران عزیز، حفظ کرده است.
دلتنگی تان و درود و بلایتان به جانم. مانا و مستدام باشید و بمانید برایمان، به لطف خدای مهربانمان.
پ ن یک: انتقامی سخت از تروریستها و داعشی ها، خواهیم گرفت ، ان شاء الله.
منبع: قاسم سلیمانی
رهبر معظّم انقلاب در منزل سردار شهید حسین همدانی: خداوند باب شهادت را برای بندگان خالص خود باز گذاشته و حیف است که مرگ مجاهدان و اسوههایی نظیر شهید همدانی، در راهی غیر از راه شهادت رقم بخورد.
ایشان با تجلیل از صبر و شکرگزاری همسر و خانوادهی شهید همدانی و با اشاره به سهیم بودن خانوادههای شهیدان در اجر و پاداش آنان، خاطرنشان کردند: ادامه یافتن سلسلهی شهادت و رونق و صفای روزافزون این نعمت عظیم در جامعه، مرهون همین صبرها و شکرگزاریهاست و از خداوند میخواهیم که آن شهید عزیز را با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اولیاء خود محشور گرداند و خانواده این شهید را نیز مشمول باران الطاف و برکات خود فرماید.
qommpth.ir
کربلا همان دیاری است که علی (علیه السلام) به خواهش کوفیان کودکش را به آن جا برد تا نماز باران بخواند...
دستان کوچک حسین که بالا رفت باران بارید اما ....
به جبران این دعا،سال ها بعدکه بازدستان حسین به طلب قطره ای آب بالا رفت...
از حلقوم کودکش خون بارید!
وای بر ما اگر مانند کوفیان اماممان را بخاطر دنیا بخواهیم وبخاطر دنیا
به رویش شمشیر بکشیم!!!
منبع متن: حسینیه دل
سوره بقره آیه 195
وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ
و خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید!
____________
پی نوشتـ : کسی چه می داند؟ شاید یاسین قلب فرآن ، همان یا حسین باشد ؛ البته بی سر!
لطفا به احترام امام عزیز و بزرگوارمون
قمه زنی ممنـــــــ ـــــ ــــــ ـــــــــ ــــــــــ ـــــــــــــــــ ــوع
سردار حاجی زاده ، فرمانده نیروی هوافضای سپاه،
از آمادگی این نیرو برای شلیک به سمت دشمن خبرداد و گفت : دست ها روی ماشه است
____________
افتخار نوشتــ : گزینه های زیر میز سپاه پاسداران!
حالا بازم بشمارن ... اینا گزینههای زیر میز ماست !!!
حالا بازم بشمرید! گزینهٔ روی میزتون چیاست؟!
حالا بازم بشمرید! همه میدونن این آخرای قصهٔ شماست
هفت … شش… پنج … چهار … سه … دو … یک …
*مرگ برآمریکا ...مرگ براسرائیل*
امشب کمی هوایی "اربابم" ...
از صبح دلم گرفته و بی تابم !!!
تقویم بیاورید ،"ای وای "حسین" !!!
"شب اول" است و من در خوابم ...
در ادامه مطلب شعر زیبایی در وصف ارباب حسین(ع) آمده است...