جا مانده از قافله...
- ۶ نظر
- ۲۲ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۳
هوا هوای کربلا /هوای بین الحرمین هوای شور و مستی هوای گریه بر حسین
دلم دوباره پر زده شبیه این کبوترات /دلم می خواد پر بکشم به آسمون کربلات
از تو ممنونم ،نکردی جوابم ، با حال خرابم ؛ تو جمع گداها ، تو کردی حسابم
سالار زینب امیری حسینم و نعمل امیرم و نعمل امیرم
امشب مجنونم، دلم بی قراره ، شبم بی ستاره ، به حال دلم کن ، نگاهی دوباره
از تو میخونم ،فدای تو جونم ،دل پریشونم ، که میگذره با تو ، شب های جنونم
از تو میخونم ، تویی کس و کارم ، مه شب تارم ، به غیر تو جانا، کسی رو ندارم
از تو ممنونم ،نکردی جوابم ، با حال خرابم ؛ تو جمع گداها ، تو کردی حسابم
از تو ممنونم،که دادی پناهم ، با روی سیاهم ، با کوه بدی ها ، تو کردی نگاهم
از تو ممنونم نکردی جوابم / با حال خرابم تو جمع گداها تو کردی حسابم
نزدیک به چهل روز از غروب غم انگیز شقایق ها میگذرد و هنوز صدای به هم خوردن شلاق ها بر پیکر الاله ها به گوش می رسد
و جز اسارت ، سیلی ، غربت و فریاد سهم اهل بیت محمد رسول الله چیزی جز این نبود
چهل روز است در سوگ ابر مردی نشسته ایم که حیات اسلام مدیون رگ های پاره پاره گلوی او ست
می دونید دوستان عزیزم قصه عاشوار قصه سر و نیزه است
و قصه لبهای خونین و قرآن است
قصه سیلی و صورت کودک غمگین از تکه تکه شدن پدر است
اینها همه حقیقتی است که هر ساله مثل پرده از جلوی چشمان ما می گذرد
اربعین را با رقیه حسین و علی اصغرش در بغل گرفتیم ناله زدیم و درد دلها گفتیم
این چهل روز از عمق وجودمون فریاد زدیم و به سینه زدیم و حسین حسین گفتیم
و اما تو کربلا؛
خارستانی خشک و بیآب، دریای انسانیت و کمال ، اقیانوس بی کرانهای است که در آن گوهر همه عظمتها و خوبیها به رنگ مظلومیت، را در خود جای دارد.
و اما از؛ دل زینب که براى خلوت مزار جدش پر مى کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجاد علیه السلام و این کاروان داغدار، پیراهن کهنه و خونین حسین را بر سر و روى خویش بنهد و گریه ها و بعض های فرو خورده چهل روزه اش را یک سره رها سازد.
عاشقان حسین ،دلهایمان بیتاب سالار شهیدان، و چشمانمان بر مظلومانه ترین شهادت تاریخ همواره بارانی باد.
منبع دلنوشته: نسیم سبز
ﮔﺪﺍﯼ ﮐﻮﯼ ﺗﻮﺍﻡ ﻻﯾﻘﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﻧﯽ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﻏﺮﻕ ﮔﻨﺎﻫﻢ ﺗﻮ ﺑﺤﺮ ﻏﻔﺮﺍﻧﯽ
ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺟﻼ ﻧﺎﻣﺖ
ﺗﻮ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺻﻔﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﻗﺒﻠﻪ ﯼ ﺟﺎﻧﯽ
ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯽ ﮔﻞ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺻﻔﺎ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮﯾﯽ ﺍﻣﯿﺪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺿﻮﺍﻧﯽ
ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﺑﻪ ﻇﻬﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ
ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﯼ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ
ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻮﺳﻪ ﺯ ﺭﮔﻬﺎﯼ ﺣﻨﺠﺮﺕ ﺯﯾﻨﺐ
ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﻏﻤﺖ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ
ﻓﺪﺍﯼ ﺭﺍﺱ ﻣﻨﯿﺮﺕ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﯿﺰﻩ
ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﯾﻪ ﯼ ﻗﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﻗﺮﺍﻧﯽ
ﺳﺮ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﯿﺰﻩ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﻓﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺸﻮﻡ ﺍﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ