اشک مادر...
چند خط روضه در شب عاشورا:
مهدی جان!
ما که ندیدیم پهلوے شکسته ی مادر را!
ما که ندیدیم دستان بسته ی علی را!
ما که ندیدیم فرق خونین مولا را!
ما که ندیدیم جگر تکه تکه ی حسن را...
ما که ندیدیم تن بے سر حسین را...
ما که ندیدیم بیقرارے رباب را!
ما که ندیدیم بدن اربا اربای اکبـر را...
ما که ندیدیم دو دست افتاده بر خاک کربلا را!
ما که ندیدیم دستان بسته ی زینب را!
ما که ندیدیم گریه هاے رقیه در فراق بابا را!
ما ندیدیم... !
ما ندیدیم و فقط شنیده ایم و بارها هم آرزوی #مرگـــــــ می کنیم !!!
آقــــــــا !!!
کـــــوه هم اگر باشد از هم می پاشد با دیدن این صحنه ها!
آخ که تو چی میکشی یابن الحسن... ؟!
.
◥وَ ایَّّدَهُ بِجنودٍ لَم تَرَوها◣
خداجان !؛
مرا هم جزو محافظین مهدی قرار بده !
می خواهم سپری شوم برای مهدی
بجای قلب مهـــــــدی کاری کن که قلب من زخمی شود. .
برای آقا دیدن مادرش با پهلــوی شکسته و قد خمیـــده کافیست. . .
*
| ختم کلام |
#یاســـــتارالعیـــــوب...
اعمال بد مرا بپوشان
خجالت مے کشم آقا میان گریه های این شبها برای جدش، به یاد گناهان من هم اشک بریزد. . .
خدایا بپوشان بدی هایم را
نگذار بی آبرو شوم...
_______________
آرزونوشتـ : امشب میخوام از آرزوهام بنویسم؛
به نام خدا
کربلا
والسلام/
سر زدیم بهتون. مثل همیشه پستاتون خوب و جالب بود.
خدا قوت.