در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
قاصــــــدک منتظر | شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۱۱ ب.ظ
امید
بیا! وگرنه در این انتظار خواهم مرد
اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد
به روی گونه من، اشک سال ها جاری است
و زیر پای همین آبشار خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار می آیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
نیامدی و خدا آگه است: من هر روز
به اشتیاق رخت، چند بار خواهم مرد
پدر که تیغ به کف رفت مژده داد که من
به روی اسب سپیدی، سوار، خواهم مرد
تمام زندگی من در این امید گذشت
که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد
پدر که رفت به راست قامتی آموخت
به سان سرو سهی، استوار، خواهم مرد
محسن حسن زاده
- ۹۳/۱۱/۲۵
نظرم فراموش نشود