لباس های روی بند
قاصــــــدک منتظر | يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ
پیژامه ای راه راه روی بند رخت تاب می خورد
و جوراب های خیس
سربه سر سکوت دستکش ها می گذارند
آن طرف بند
روسری گلداری غوغایی به پاکرده
شاید فکر کرده بهار آمده است و گل هایش هوس روییدن کرده اند
باد بوی خیس پیراهنی را که با عطر تاید قاتی شده به مشام می رساند
آن طرف تر
شلواری اشک می ریزد
و گنجشکی از اشک هایش سیراب می شود
گیره ها دامنی را به زور پای بند بند کرده اند
و چادر سیاهی آغوش بازکرده تا رهگذران را همچون کودکانش در سیاهی آسمانی شب بخواباند
لباس ها روی بند رخت خانه همسایه هم
جشن تولد باد را گرفته اند...
شعر از: فهیمه پورمحمد(قاصدک)
- ۹۲/۱۲/۰۴