دریچـ ـهـ انتـ ــظار

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

دریچـ ـهـ انتـ ــظار

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

دریچـ ـهـ انتـ ــظار

در طبیعتــــــ رازی نهفته استــــــ؛
راز شکوفاییـــــــ،
بهاری دیگــــــــر،
راز سبز انتظــــــار...
شاعر: امین کوهـــــرو(نیما.آ)
____________________________
چشمها را بر دریچه ی انتظار پلک نمی زنم.
اشکها در بستر گونه ها سرود دلتنگی سر می دهند.
آن سوی وسعت بارانی دل آفتاب یاد تو جاریست.
ساحل ماسه ای دستانم هنوز از عشق تو نمناک است.
نیلوفران خیس از شرم نگاه شعر شادی زمزمه می کنند.
نبض زمان نفس نفس میزند از حسرت دیدارت .
آغوش سرد دشت روزهاست گرمی عشق تو را منتظر است.
بیا که غروب دیگر از غربتش به تنگ آمده است.
بیا دیگر…
اللهم عجل لولیک الفرج...
___________________________
ای رزمنده ای که در فضای سایبری می جنگی؛
برای فشردن کلید های کامپیوتر، وضو بگیر
و با نیت قربة الی الله قلم بزن
بدانکه تو مصداق «و ما رمیت اذ رمیت...» هستی
تو در شب های تاریک جبهه سایبری،
از میدان مین گناه عبور میکنی...
مراقب باش!
به اهل بیت و شهدا تمسک کن!
بصیرتت را بالا ببر که ترکش نخوری!
رابطه خودت را با خدا زیاد کن...
با اهل بیت یکی شو...
و در این راه گوش بفرمان ایشان و مخصوصا رهبرت باش...
وقتی با وضـو پشت کیبورد بنشینی، و بسم الله بگویی
دستانت دیگر در اختیـار خودت نیست ...
می شود وسیله ای برای نوشتن حرف حقی که باید گفته شود
دیگر از گناه فاصله میگیری ، بوی نامحرم را نمیشنوی !
این وضو قدرتی به قلمت می دهد که قلب را سوراخ کند
و به عمقش برود و به دل برسد
جایی که فقط با حرف حق است که می لرزد ...
چهار ستون دل که لرزید ، حرف حق کارش را کرده ...
حالا دیگر نوبتِ دل است که وضو بگیرد ...
بسم الله بگوید و پشت کیبورد بنشیند
و دوباره مُوس را تکان دهد...

پیام های کوتاه
پیوندها
آخرین نظرات

۹۸ مطلب با موضوع «هفت سین بندگی :: 7.ســـ(صـــ)دف(حجاب)» ثبت شده است

با حجاب شدن دوستم را برای شما میگم :

این دوست من از نظر ظاهری خیلی اوضاعش خراب بود. من تا چند ماهی باهاش بودم تا شاید کمال همنشین در او اثر کرد!

فقط تونستم نماز خونش کنم. گفتم خب خدارو شکر نماز خون شده. دیگه دیدم جز نماز چیزی روش اثر نذاشته یکی و دو ماهی ازش غافل شدم که امروز بعد از یکی و دوماه دیدمش. اول نشناختمش ولی برام آشنا میزد. خودش پا شد اومد کنارمو بهم لبخند زد. منم بهش لبخند زدم. بعد چشاش پر اشک شد و منم لبخندم محو شد و با کمی نگران و تعجب بیشتر بهش نگاه کردم. خودشو انداخت بغلم. دیگه خیلی خیلی تعجب کردم. با خودم گفتم این دیگه کیه که این قدر بامن احساس راحتی میکنه؟؟؟

بعد که حرف زد و گفت : من آدم شدم، بیتا آدم شد! فهمیدم که ای دل غافل! این دختر خانم چادریه و بی آلایش، بیتا خانم سوسوله!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

JAVANENGHELABI - HEJAB 25

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

خب منم خیلی تحویلش گرفتم. بعد از بغلو بوسیدنو تبریک گفتن قضیه با حجاب شدن رو ازش پرسیدم...

  • افسر ولایی مهدی(عج)

خاطره 39 (فراخوان حریم آسمانی) / ازدواج با خوشگل ترین دختر تهران!

افسر ولایی مهدی(عج) | شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ق.ظ

روی صندلی نشستم و گفتم: لطفا موهامو کوتاه کوتاه کنید، فکر کنم موی کوتاه خوشگلترم می کنه، از موی بلند خسته شدم! خانم آرایشگر خنده تلخی کرد و گفت: منم از هر چی خوشگلیه خسته شدم!

جمله سنگینی بود، خانمی کارش آرایش کردن و زیبایی باشه، بعد بگه از خوشگلی خسته شده!؟ اصلا مگه می شه کسی از زیبایی بدش بیاد؟!
خوب، سر حرف باز شد و بعد از چند دقیقه معلوم شد که چرا یک خانم آرایشگر از زیبایی بیزار شده، زیبایی، بلای زندگی تنها برادرش شده که مثل فرزندش اونو بزرگ کرده و حالا این برادر خسته و افسرده، با کار، خودشو غرق کرده.
همین که اولین دسته از موهای بلندم را قیچی زد، گفت: چند سالی بود که به برادرم می گفتم که باید ازدواج کنه و تشکیل خانواده بده، اما زیر بار نمی رفت تا این که شرط گذاشت که زن زندگیش باید خوشگلترین دختری باشه که تا حالا دیده!

  • افسر ولایی مهدی(عج)

خاطره 37 (فراخوان حریم آسمانی) / بخاطر یک پسر فوق مذهبی چادری شدم!

افسر ولایی مهدی(عج) | دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۵ ب.ظ

قصه ی چادری شدن من فقط یک کلمه است ، یک کلمه که دنیایی از حــرفه…
عاشـق شدم.
حتما میگید عاشق خدا یا ائمه اطهار (س)…
نه!
من عاشق یه پسر مذهبی نه ؛ فـوق مذهبی شدم…

پسری که در جلسات فرهنگی دانشـگاه به من کـمک کرد تا کرسی های آزاد اندیشی رو برگــزار کنیم اما خودش میگفت هیچوقت فکرشم نمیکرد یه روز کنار من باشه به عنوان شوهرم!
هیچکدوم از اهالی خانوادم چـادری نبودن!
مادرم قبلا بود و کنار گذاشـته بود و توجیه ایشان هم این بود که دیگه دوره ی چادری بودن نیسـت و با مانتو هم میشـود حجاب داشت!!!

  • افسر ولایی مهدی(عج)

رنگ شب

قاصــــــدک منتظر | چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ
افسران - زیبایی تو چادر است
تازه می فهمم چرا مشکیست رنگ چادرت
ماه را تاریکی شب آنقدر جذاب کرد

  • قاصــــــدک منتظر

ارتباط کشف حجاب دو بازیگر زن با شبکه جم + عکس

افسر ولایی مهدی(عج) | سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ
casf-hejab-jc-mouood.ir
صدف طاهریان و چکامه چمن ماه، بازیگرانی که این روزها نام شان را زیاد می شنویم. بازیگران نه چندان مطرحی که با خروج از کشور و انتشار تصویر بی حجاب خود نام شان را بر سر زبان ها انداختند.

در ابتدا طاهریان که با بازی در نقش های دو و سه هیچ وقت در سینمای ایران چندان مطرح و نام آشنا نبود، با انتشار ویدئویی در اینستاگرامش به مخاطبان بهت زده ای که در ابتدا فکر می کردند صفحه این بازیگر هک شده، درباره تصاویری که با پوشش غیرمتعارف از خود در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرده بود، تاکید کرد که صفحه اش هک نشده و برای همیشه از ایران خارج شده است.

این بازیگر بعدا در جایی گفته بود به زودی در یک گفتگو فساد موجود در سینمای ایران را علنی می کند! بازیگری که به گفته همکارانش هیچ تحصیلات آکادمیکی نداشته و برای ضبط هر پلان، رکورددار برداشت بوده و همه عوامل را خسته می کرده و معلوم نیست از طریق کدام تحصیلات یا مدرک از کدام آموزشگاه بازیگری پایش به عرصه سینمای ایران باز شده، می خواهد از فساد سینمای ایران بگوید.

این بازیگر زن سینمای ایران با بازی در فیلم «سلام بر عشق» پایش به سینما باز شد و بعد از آن در «پس کوچه های شمرون» و «عصر یخبندان» نیز نقش های کوتاهی داشت.

بعد از گذشت چند روز از این اتفاق، چکامه چمن ماه هم که در خارج از کشور به سر می برد و در یکی دو ماه اخیر عکس های تقریبا نامفهومی از خود در اینستاگرام منتشر می کرد، یکباره تصویری بدون حجاب و با پوشش نامتعارف از خود منتشر کرد تا داستان کشف حجاب بازیگران زن سینمای ایران به سریال تبدیل شود و همین سریالی شدن، ماجرای گمانه زنی ها را درباره علت دقیق این مسئله افزایش دهد.

  • افسر ولایی مهدی(عج)

باهام دوست میشی؟!

افسر ولایی مهدی(عج) | يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم
ﺳﻼﻡ. ﺑﻨﺪﻩ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ 4 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ؛ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺘﺮﻭ ﺷﺪﯾﻢ. ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺪﺣﺠﺎﺏ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻡ، ﭘﺴﺮﻡ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ ﺯﺷﺘﯽ! ﻫﻤﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ.
ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟! ﭘﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺍﻭﻧﻮﺭ!
ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ: ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﯽ؟
ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻮ !!!
ﻫﻤﻪ ﻭﺍﮔﻦ ﺯﻭﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﺎ؛ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﻢ.
ﮔﻔﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻢ ﺑﻼ؟!
ﭘﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺷﻮ! ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﻣﺎﺳﯿﺪ.
ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩ، ﺑﻬﺶ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯼ ﻗﻄﻌﺎً؛ ﺍﻣﺎ ﻓﻄﺮﺕ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﭘﺎﮐﻪ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ! ( ﺑﻪ ﮔﺮﺩﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ‏)
ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ؛ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺷﺎﻟﺶ! ﭘﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﺗﻮ ﺑﮑﻦ ﺯﯾﺮ ﺭﻭﺳﺮﯾﺖ!
ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻦ ﭼﻪ ﺟﻮﯼ ﺑﻮﺩ. ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺣﯿﺮﺕ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﻓﻀﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺑﻮﺩﻥ.
ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻑ ﺗﺮ ﺑﺎ ﻟﺞ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻧﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﺸﺖ ﺍﺭﺷﺎﺩ، ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻣﻮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺰﻧﻦ.
ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ.
ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺸﯽ؟!
ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻨﻮ ﺑﺸﻮﻥ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺑﺸﯿﻨﻪ جای من ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻪ.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺩﻟﺶ ﺿﻌﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﻧﺎﺯﺵ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺟﺎ ﺑﻬﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﻣﻨﻮ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ! ( ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺘﺮﻭ ﻭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﺟﺎ ﺑﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ ﻣﯿﮕﻪ ...‏)
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺷﮑﻼﺕ ﺩﺍﺩ!
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺣﺎﻟﺶ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ، ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ...
ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ﻫﺮﮐﺲ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﻣﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺲ ﻧﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﮑﺮ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺑﯿﻨﯽ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﺎﻟﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﮑﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
ان شاٱلله که بتونیم از آمران بمعروف و ناهیان از منکر باشیم  .
منبع: ﮔﺮﻭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ "ﺣﯿﺎ "

__________

منبع فراخوان: خاطرات ارزشی

  • افسر ولایی مهدی(عج)

ماجرای راننده تاکسی و رژ لب مسافر!

افسر ولایی مهدی(عج) | شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ق.ظ

زن و شوهری داخل تاکسی شدند. پس از دقایقی راننده تاکسی به مرد گفت: به خانومتون بگید رژش را عوض کند؛ من از این رنگ خوشم نمی آید!

مرد عصبانی شد. یقه ی راننده را گرفت. چندین فحش نثار راننده کرد و به او گفت چرا به ناموس مردم نگاه میکنی. مگه خودت ناموس نداری؟ رنگ رژ خانوم من به تو چه ربطی داره؟

راننده لبخندی زد و گفت: اگر به من ربطی نداره پس برای کی آرایش کرده؟ اگر برای شما بود که در خانه این کار را میکرد!

مرد یقه ی راننده را ول کرد و خشمش را فرو برد. بعد یک دستمال به همسرش داد تا رژش را پاک کند
منبع: دخترک چادر به سر

جهت ارسال خاطرات حجاب، چادر، امربه معروف و نهی از منکر و ... به سایت زیر مراجعه نمایید

فراخوان حریم آسمانی(خاطرات حجاب و چادر)

  • افسر ولایی مهدی(عج)

چادر مث رفیقمه!

افسر ولایی مهدی(عج) | سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۶ ق.ظ

خاطره 13 (فراخوان حریم آسمانی) / چادر مث رفیقمه! (وبلاگ خاطره 313)

به نام او که خواست و شد....(کن...فیکون)

اگه بخوام ماجرای چادری شدنم رو بگم باید برگردم به قبل...

و اگه بخوام قبل رو بگم باید بچگیم رو براتون تعریف کنم...

خب... راستش من تو بچگی از دیوار راست بالا میرفتم( حالا نه که الان نمیرم...) این دیوار راست رو که میگم شوخی نمیکنما... خونه ما قدیمی و بزرگ بود... ته اطاق پذیرایی یه کمد بزرگ بود که نصفش شیشه ایی و مات بود و یه جورایی لحاف تشک و اینا میچیدیم توش...آخه ما سابقه مهمون که شب خونمون بخوابه زیاد داشتیم... به اصرار من که نمی کشیدم رو زمین بازی کنم کمد رو با چوب قسمت به دو طبقه بالا و پایین کردند..

و طبقه بالاش شد اطاق کوچک من که تنها راه ورودیش پنجره های بالایی کمد که از بیرون باز میشد و البته لحاف تشک ها... که چون مادر بنده حساس به تمیزی بودند و هستند بنده حق نداشتم از رو تشک ها برم بالا و به طبقه بالا برسم... بگذریم! خلاصه اینکه ما از همان ابتدا دیوار راست بالا رفتن رو خوب یاد گرفتیم و نیازی در ما پدید آمد به نام: پــــــــرواز!

  • افسر ولایی مهدی(عج)

فراخوان بزرگ حریم آسمانی (خاطرات حجاب و چادر)

افسر ولایی مهدی(عج) | يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ق.ظ

جهت مشاهده در سایز بزرگتر اینجا کلیک کنید

بسم رب النور؛

+ ای ساکن دیار حجب و حیا! چه عارفانه به میدان آمده ای! پوشش دینی تو دل پاکان روزگار را به شوق آورده است ؛ چرا که این پوشش از زره جنگاوران میدان رزم بسی والاتر است که آن زره میدان جهاد اصغر است و حجاب تو زره میدان جهاد اکبر!

+ پس خواهرم! رخت زیبای آسمانی ات را با غرور بر سر کن؛ نه خجالت بکش و نه غمگین باش! چادرت ارزش است...

+ راست می گویند عرب ها، چادر تو " جا دُر " است.

+ چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است که در آن روز به زور چادر از سر زنان حرم پیامبر می کشیدند...

چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ... و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلاست...

____________________________

افسرنوشتـ : خواهرم! ای بانوی پاکدامن سرزمینم ایران! افتخار کن به اینکه محجبه ای و چادر را برای خود برگزیده ای؛ فراخون مشابهی در وبلاگ "من و چادرم، خاطره ها" با نام "چی شد چادری شدم" ایجاد شد؛ و الحمدلله خوب جواب داد؛ اما هنوز هم می شود در این زمینه قدم برداشت و کار نویی کرد...

از کی چادری شدی؟! چرا چادر را انتخاب کردی؟! تا به حال شده به چادری بودنت افتخار کنی؟! کی و چرا؟! چند نفر رو چادری کردی؟! واکنش بقیه به چادری شدنت چی بود؟! چرا تو تابستون چادر می پوشی؟! نمیخوای مث بقیه آزاد باشی؟! اگه نه، چرا فکر میکنی آزادی؟! و هزاران سوال دیگه که از بچگی ذهن منِ بچه حزب اللهی رو قلقلک میداد که چرا مامان و خواهر، و الان همسرم، چادری هستن؟! چرا؟! چون ما مردم ما مسلمونن و دینمون اسلام؟! دلیل دیگه ای داره؟! همه روزه شاهد اینم که خانمایی که زائر حرم رضوی هستن تا درب ورودی با مانتوشلوار هستن و و برای ورود بالاجبار چادر میپوشن؟! آخه چرا؟! واقعا چادر دست و پاگیره؟! نیست؟! چرا؟!

دوست دارم هرکسی که این فراخوان و پوسترهای اون رو میبینه بیاد و جواب من و خودش و بقیه رو بده؛ چه دیدی! شاید تونستیم دل بانوی بی حرم رو شاد کنیم...

ضمنا این فراخوان تنها مختص بانوان نیست؛ اگه آقایون هم خاطره ای درمورد حفظ نگاه و اجر بعد از اون دارن یا هرمورد دیگر؛ میتونن در این فراخوان با بقیه در میون بذارن...

چالش هایی که ایجاد شد راهکار خوبیه که هرکه دراین خصوص خاطراتی داره و یا کسی از دوستان و آشنایان رو میشناسه که همچین خاطراتی داره رو به این فراخوان دعوت کنه. مطمئن باشین این حرکت خداییه و کسی که این فراخوان رو میخونه در قبال نشر اون مدیونه!

این خاطرات ان شاءالله هم در این معبر بازنشر میشن و هم در قالب کتابچه ای چاپ و نشر داده میشن...

لطفا از طریق زیر خاطراتتون رو برامون ارسال کنین؛ فقط لطفا آدرس وبی یا ایمیلی از خودتون بذارین که اگه قسمتی از خاطره تون رو متوجه نشدیم یا خواستیم به کمک خودتون ویرایش کنیم، راحتتر باشیم.

ضمنا اگه ایده یا نظری داشتید میتونین از طریق صفحه خبرنگار افتخاری مطرح کنین...

وب :

خاطره 313

دریچه انتظار

ایمیل:

khatereh313@yahoo.com

راه دیگر:

ارسال از طریق نظرات هر دو وب

شرکت در فراخوان محدودیت زمانی ندارد!

لطفا نشر دهید...

  • افسر ولایی مهدی(عج)

لینک ثابت فراخوان های سایت عاشقانه های حلال

افسر ولایی مهدی(عج) | جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ

بسم رب المحبوب

با عرض سلام و ادب و احترام؛

جهت شرکت در

فراخوان های عاشقانه ای به همسرم(1=1+1) و خاطرات ارزشی، انقلابیِ طنز "ترکش خنده"

و مطالعه موارد فراخوان، و همچنین ارسال خاطرات ارزشی خود، روی عکس های مربوطه در زیر کلیک رنجه فرمایید!

 

             فراخوان عاشقانه ای به همسرم / 1=1+1                                           فراخوان جامع شوخ طبعی های ارزشیِ ترکش خنده

لازم به ذکر است که هیچ کدام از فراخوان های سایت محدودیت زمانی ندارند

و هر زمان که بخواهید می توانید خاطرات خود را ارسال نمایید

آدرس کانال ما در ایتا:

عاشقانه های حلال

https://eitaa.com/asheghaneh_halal

  • افسر ولایی مهدی(عج)

ترک لباس = سیلی خدا

افسر ولایی مهدی(عج) | جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۱۷ ب.ظ

حجاب و سیلی

حاج آقا قرائتی(حفظه الله):

خداوند به انسان دستور داد گندم نخور،

وقتی خورد اولین سیلی خدا بر او، برهنه شدنش بود؛

این نشان می دهد که رها کردن لباس، سیلی خداست نه تمدن/

در ادامه آیات مربوط به همین بیانات ذکر شده همراه با توضیح و تفسیر بنده نا چیز که گمانم خالی از اشتباه نباشد :

  • افسر ولایی مهدی(عج)

بهتر نیست همدیگر را درک کنیم؟!

افسر ولایی مهدی(عج) | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ

درک متقابل

پسر گفت: حجابتو رعایت کن، دیدن زیباییهای تو منو به گناه میندازه!..
.
دختر گفت: چشماتو درویش کن! مگه من باید به خاطر تو خودمو محدود کنم؟!...
.
پسر گفت: طبیعت من نگاه کردن و لذت بردن از زیباییهاست. دست خودم نیست...
.
دختر گفت: طبیعت منم نشون دادن زیباییهامه. دختر اگه جلوه گری نکنه که دختر نیست...
.
پسر گفت: خوب جلوه گریتو بذار برای شوهرت. این طوری منو هم به گناه نمیندازی...
.
دختر گفت: تو نگاه هوس آلودتو بذار برای همسرت. این طوری منو هم محدود نمی کنی...
.
پسر گفت: اگه همسر نداشتم چی؟ اگه نتونستم ازدواج کنم چی؟ اگه بعد از ازدواج تو خیابون چشمم به تو افتاد چی؟ مگه می تونم چشمامو ببندم؟
.
دختر گفت: اگه منم نتونستم ازدواج کنم چی؟ برای کی جلوه گری کنم؟
.
پسر گفت: خدا گفته خودتو بپوشونی. خدا گفته به صبر و نماز پناه ببری. خدا گفته با ایمان و عبادت فقط برای او جلوه گری کنی...
.
دختر گفت: خدا گفته تو هم چشماتو کنترل کنی. پیامبر گفته نگاه تو به من تیری زهر آلوده از طرف شیطان. گفته برای کنترل خودت روزه بگیری...
.
پسر گفت: اما باور کن با وجود جلوه گری تو کنترل نگاه برای من خیلی سخته.
انصاف نیست که تو خودتو نپوشونی و از من انتظار داشته باشی نگات نکنم.

دختر گفت: تو هم اگه نگاهتو کنترل نکنی پوشیدن این همه لباس برام خیلی سخته. انصاف نیست تو به من نگاه کنی و از من انتظار داشته باشی جلوه گری نکنم.
.
پسر گفت: اما اگه تو جلوه گری نکنی من دیگه دلیلی برای نگاه بهت ندارم...
دختر گفت: تو هم اگه نگاه نکنی من دیگه دلیلی برای جلوه گری برات ندارم...
.
بهتر نیست که هر دو ، همدیگه رو درک کنیم؟
بهتر نیست که هر دو ، برای عفت عمومی تلاش کنیم؟ .
.
امـروز،شایـد سخـت و طاقت فرسا
رنـگ سـیاه ، روزه ، تشـنگی ، گـرما
فردا، شاید همین سیـاهی ها
باشـد دلیلِ شـفاعـت زهــرا(س)

ان شاءالله

________

منبع: افسران

  • افسر ولایی مهدی(عج)

وقتی ارزش ها عوض شود ...

افسر ولایی مهدی(عج) | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۵۳ ب.ظ

تعویض ارزش ها

وفتی ارزش ها عوض می شوند...

_________________________________________

استاد پناهیان:
⛔️هر روز شالهایتان عقب ‌تر
⛔️مانتوهایتان چسبان ‌تر
⛔️ ساپورتتان تنگ‌ تر
⛔️رژ لبتان پررنگ‌تر میشود ❓بنده‌ی کدام خداییید؟
❓دل چند نفر را لرزانده‌اید؟
❓کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده‌اید؟
❓چند پسربچه را به سمت پنهانی دیدن عکس و فیلم مستهجن سوق داده‌اید؟
❓چند جوان را به سمت خودارضایی و زنا سوق داده اید؟
❓اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را درآوردید؟
❓چند دختر بچه را تشویق کرده‌اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟
❓چند زن را به فکرانداخته‌اید که از قافله مد عقب نمانند؟
❓آه حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کرده‌اید؟
❓پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟
❓باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟
❓چند زوج را بهم بی اعتماد کرده‌اید؟
❓ نگاه‌های یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟ ⛔️نگاه های هوس آلود چند رهگذر و...

  • افسر ولایی مهدی(عج)

بانو

قاصــــــدک منتظر | يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ


بـــــــــــــــــــانـــــــــو...

در روزگاری،

که زن ها در خیابان ساپورت می پوشند

لاکهای شَـبرنگ میزنند

و در روز و شب

مثل چِراغها

برق می زنند،

از دامان این زن

مـــــــــــَـــــــردها

به معراج که نمی روند هیچ!

به تاراج می روند...!

بـــــــــــــــــــانـــــــــو...

فـکــــــــــــر کـن ...

چـنـد چـفــیـــــــــه ،

خـونـی شـد،

تــا ،

چــــــــــادری ، خـاکـــی نـشـود ...

بـــــــــــــــــــانـــوی محجبه سرزمینم

تا بحال به خود اندیشیده ای...؟

 به گوهـــــر وجودی ات ؛

به عــزت درونـــی ات ؛

زیــــبایی کنونـی ات

به مروارید چی...؟!

 اندیشیده ای ...

به ارزشش  به زیبایی بودنش ؛

به کمیــاب بودنش ؛

محبــوب بودنش

درست فهمیدی !!

تو مرواریدی هستی زیبا در پوشش چــــــــــــــــادری زیباتر

مـــــــــــــــــــــــروارید باش تا همیشه محبوب باشی ...

نه چون سنگ ساحل در دسترس همگان

  • قاصــــــدک منتظر

تو باشکوه ترینی...

قاصــــــدک منتظر | دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۵ ب.ظ
افسران - تو باشکوه ترینی شبیه حزب الله ..
همین که سر میکنی روسریِ لبنانی ..‌.
تو با شکوه ترینی شبیه حزب الله
همین که سر بکنی روسری لبنانی
چنان اسیر توام نا امید از آزادی
مگر رها کندم قاسم سلیمانی
دوباره مرجع تقلید من شدی امشب
حلال شد همه بوسه های پنهانی

  • قاصــــــدک منتظر