خاطره ای از پروفسور سمیعی
افسر ولایی مهدی(عج) | يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۲۷ ب.ظ
پروفسور سمیعی: محلهی ما یک رفتگر دارد؛ صبح که با ماشین از خانه خارج می شوم، سلامی گرم میکند و من هم از ماشین پیاده میشوم و دستی محترمانه به او میدهم. حال و احوالم را میپرسد و مشغول کارش میشود. همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است؛ گاهی اوقات که در آسانسور میبینمش سلامی میکنم و او فقط سرش را تکان میدهد و در آسانسور باز نشده، برای بیرون رفتن خیز برمیدارد؛ به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخشتر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است...
تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد...
- ۹۴/۱۰/۱۳